تحولات شهرسازی مبتنی بر نگرش اسلام که براساس محوریت عناصر کالبدی مذهبی (مسجد، بازار و...) شکل می گیرد به سه دوره به شرح زیر قابل تقسیم بندی است].
1ـ قرون اولیه اسلامی
در این مرحله به دلیل تأثیرات به جای مانده از نظام شهرنشینی دوران ساسانی، اصول قبلی حاکم بر تفکرات این نظام همچنان پا برجاست. اما به تدریج بر اثر عوامل جدید، سیاست های شهرسازی تغییر می کند. الگوی حاکم بر این مرحله به دو گونه ساخت شهری منجر می گردد (فقیه 1354، کیانی 1365) یکی شهرهای نوساز که نشانه قدرت و وحدت سیاسی امپراطوری اسلامی می باشند، مثل شهر اولیه بغداد که به دستور منصور خلیفه عباسی بنا می شود. این شهر براساس نظم هندسی دایره ساخته شده و با چهار دروازه در اطراف و قصر خلیفه و مسجد بزرگ در مرکز، طراحی کاملاً از پیش اندیشیده شده ای را نشان می دهد. نکته قابل توجه در خصوص طراحی این شهر واگذاری ساخت محلات به عهده خود افراد شهر است که حاکی از مشارکت مردمی دارد. به همین دلیل ترتیب محله بندی، نحوه معماری، و باغ سازی این شهر به شهرت رنگ وبوی ایرانی می یابد.
شهرهای نوع دوم، شامل شهرهایی است که با ایجاد مسجد و بناهای جدید رنگ و بوی اسلامی به خود می گیرند مانند اصفهان و ری.
پیشرفت شهرسازی درزمان استقرار حکومت های ایرانی همچون سامانیان، آل بویه و آل زیاد که آرامش نسبی نیز به کشور حکمفرما شده بود، فراهم می گردد به همین دلیل ربـــض گسترش یافته و بر شارستان تقدم می یابد و همچنین با توسعه ارتباطات با روستاهای اطراف، شهر فئودالی نیز در ایران شکل گرفته و به تکامل می رسد.
2ـ قرون میانی اسلامی
در این زمان، در کنار آرامش سیاسی و رونق اقتصادی، هنر ایرانی در قالب معماری ساختمـان ها شکوفا می شود و عناصر اصلی زیبایی شناسی شهری را به وجود می آورد و اگر چه یورش مغول باعث ویرانی بسیاری از شهرهای آباد می شود ولی از آنجایی که احداث شهرهای جدید و یا نوسازی آنها در این دوره، یکی از وظایف اصلی دولت شناخته می شود، در زمان حکومت غازان خان، الجاتیو و ابوسعید، شهرسازی شیوه نوین را پذیرا شده و شهرهایی چون مراغه، تبریز و سلطانیه بازسازی و یا احداث می شوند. به طوری که پروفسور پوپ در این خصوص اذعان دارد که: خواجه رشید الدین وزیر غازان خان، شهری: شامل 24 کاروانسرا، 1500 مغازه و 30 هزار خانه مسکونی برای محل سکونت دانشمندانی که از اطراف جهان گرد آمدند بنا می نماید. علاوه بر این، احداث بیمارستان، نقاهتگاه و باغ های متعدد که از لحاظ استحکام و زیبایی و یکپارچگی، تمام بناهای نظیر خود را تحت الشعاع قرار داده اند، ساخته شده و مجموعاً شهری را به وجود می آورد که تمام نیازهای شهروندان را همراه با رفاه اجتماعی آنها فراهم نماید.
در این زمان شهرهایی چون سمرقند، بخارا و هرات از اهمیت ویژه ای برخوردار می شوند و یکـی از نمـــونــه هـای قابل توجه از نظر لحاظ نمودن مباحث امروزین برنامه ریزی شهری، به نام ترمه است. در این شهر ابتدا جمعیت مورد نظر را که باید در شهر سکنی کند، تعیین می نمودند. سپس میزان زمین مورد احتیاج هر محله را مشخص ساخته و نهایتاً شبکه بندی خیابان ها بازارها، مسجد جامع و سایر مساجد و مدارس شهر معین می گردید و پس از طی این مرحله مردم برای سکنی در شهر جدید به آنجا کوچ داده می شدند.
3ـ قرون متاخر اسلامی
در این مقطع ...
..نقطه عطف دیگری در تاریخ شهرسازی و شهرنشینی ایران اتفاق می افتد و آن تغییـــر اســاسی ساختار شهرهای ایران با گشایش شبکه های ارتباطی، ساختار فضاهای عمومی متمایز از اماکن مذهبی و ایجاد ابنیه زیبا از حیث جنبه های معمارانه، رونق شهرنشینی و همچنین احداث دو عنصر اصلی طراحی شهری یعنی میدان و خیابان به همراه بازارها و کاروانسراهای شهری است. اوج این اقدامات در عهد صفوی خصوصاً هنگام سلطنت شاه عباس اول است که زمان شکوفایی هنرهای مختلف خصوصاً نقاشی، معماری و شهرسازی را به همراه دارد.
نمونه های چنین توجهی را بیش از همه می توان در پایتخت دوم صفویان یعنی اصفهان جستجو کرد که حتی به ابداع مجدد مفهوم شار و شروع سبک جدیدی تحت عنوان مکتب اصفهان از آن یاد شده است.
مکتب جدیدی که براساس الگوی آرمانی صفویه از تفکر به اجرا در می آید، تلفیقی دقیق و روشن را از وضع مطلوب عرضه می دارد. در این تلفیق دو روش طراحی ارگانیک و خودگرا آمیخته شده و مفهوم جدیدی از برنامه ریزی و طراحی نهایی را به وجود می آورد، شهر اصفهان که عرصه کالبدی چنین تفکری است در طرح توسعه خود به گونه ای منطقی و خردمندانه به شرح زیر تعریف می گردد:
“محور چهارباغ به عنوان لولایی خطی بین سازمان فضایی کهن و نو، با عبور از محور زاینده رود (به عنوان محوری طبیعی و اندامین) عملاً ترکیبی از طبیعی و مصنوع، اندامین و منطقی، نظم و بی نظمی و .... را عرضه می دارد.
میدان نقش جهان به عنوان مرکز شهر جدید و نماد دولت قدرتمند صفوی با آن که الگوی خود را از میدان کهنه اصفهان می گیرد ولی این الگوی کهن را نظمی کاملاً منطقی می بخشد و با دقتی بی نظیر به ترکیب و تنظیم هندسی و فضایی عناصر پیرامونی و درونی آن می پردازد.
ترکیب بندی عناصر فوق الذکر که تا این زمان در نظام شهرسازی ایران سابقه نداشته است باعــــث گردیـد تا مفهوم منطقه بندی شهری براساس نظام محله بندی و تمایزات اجتماعی در کل شهر، تبلور کالبدی پیدا کند. به عبارتی بارزترین ترکیب کلامی مکتب اصفهان در مجموعه ای کالبدی ـ فضایی بکار گرفته می شود، که براساس آن هر مجموعه زیستی ( شهر ـ روستا) دارای یک میدان و مرکز ثقل خواهد بود که هم سلسله مراتب مکانی را مشخص می نماید و هم مکان تقاطع گذرهای اصلی و عبوری نیز می باشد.
به طور کلی مکتب اصفهان در شهرسازی در پی تحقق بخشیدن به اصلی است که جهان بر آن قرار دارد یعنی اصل توازن و تعادل کالبدی، با این مشخصات مبانی و مفاهیم اساسی مکتب اصفهان در شهرسازی بدین شرح قابل جمع بندی است:
“در مکتب اصفهان، شهر در محیط پیرامونی خویش مستحیل می گردد و از این رو در توافق کامل با طبیعت پیرامونی خویش قرار می گیرد، در توافق، همزیستی و وحدت چند سویه با روستاهای اطراف خود می باشد و برج و باروی شهر نه به عنوان یک عنصر متمایز کننده شهر از روستا بلکه به عنوان حصاری برای تعریف محدوده کالبدی شهر به کار گرفته می شود، در این مکتب، رونق و آبادانی شهر نه از طریق بازسازی شهر کهن بلکه از مسیر ایجاد مجموعه های شهری جدید در کنار شهر کهن دنبال می شود، بنابراین مکتب اصفهان نه تنها شهر قدیم را مورد جراحی و نوسازی قرار می دهد، بلکه با ایجاد مجموعه های جدید و اعلام دیدگاه های جدید از طریق آنها، دگرگونی و دگردیسی را در بافت های کهن می پراکند. آنچه در این میان اهمیت دارد بیان هماهنگ و هماوای فضاهای شهری است.
با انقراض حکومت صفویه، فعالیت های شهرسازی نیز از رونق می افتد و هیچ یک از حکومت های افشاریه، زندیه و قاجاریه نمی توانند تأثیری در نظام شهرسازی ایران داشته باشند. تنها اقدام قابل توجه انجام یکسری فعالیت های شهرسازی در پایتخت زندیان (شیراز) است که مجموعه بناهایی به نام مجموعه وکیل و ارگ حکومتی احداث می شود.
در زمان قاجاریه با انتقال پایتخت به تهران، فعالیت های اندکی در خصوص احداث میادین (سبزه میدان، توپخانه و غیره) انجام می گیرد که در مقایسه با فعالیت های عظیم شهرسازی دوران صفویه کم رنگ است. فی الواقع نزول نظام شهرسازی ایران در این زمان با درهــــم ریختــن سیستم اداری شهرها همراه است. شهرهای تبریز، اصفهان. شیراز و... عظمت و شکوه خود را از دست می دهند و تنها شهر تهران است که به دلیل تأثیر پذیری ایران از اروپا، نمادهایی از نظام شهرسازی غربی را تجربه می نماید و این امر موجب ایجاد تحولاتی در ساختار کالبدی این شهر می شود، به طوری که با التقاطی شدن برخی تفکرات، خصوصاً در دوران حکومت ناصرالدین شاه ارزش های تازه ای در شهر سازی و معماری به وجود می آید که زبان سبک و ساختار فضایی جدیدی را به وجود می آورد که می توان به آن سبک تهران اطلاق نمود.
در سبک تهران، خیابان نیز مفهومی جدید می یابد و نه به عنوان تفرجگاه بلکه به عنوان مکان تجارت و بازرگانی نقش می یابد به گونه ای که همانند یک فضای شهری با هویت و زنده مطرح می شود و سعی بر آن دارد که مظهر تجدد طلبی دولت قاجار در دوره ناصری باشد.
بالطبـــع با دگرگونی مفهوم خیابان و حضور عملکردهای جدید شهری همچون تماشاخانه، سینما، هتل، بانک، میدان نیز فضای کهن خود را از دست می دهد و تبعیت کننده تناسبات کمی دوره های رنسانس و باروی می گردد. به طور کلی این سبک سعی در اختلاط شرق و غرب و تفوق شرق و عرضه نمودن جنبه های کالبدی آن دارد که در برخی موارد نیز موفق بوده است. (نمونه میدان سبزه میدان).
منبع :http://pardis.150m.com
| نوشته شده توسط حکیمی در چهارشنبه 87/11/16 و ساعت 12:16 صبح |
نظرات دیگران()